بدجور به یکباره شکستی کمرم را
آتش زدهای با غمِ عشقت جگرم را
سخت است که بی عطر تنت اشک نریزم
باید که بفهمی غمِ چشمانِ تَرَم را
کمرنگترین آدمِ افکار تو هستم
ای وای که هرگز نگرفتی خبرم را
برگرد که در عشق تو تا اوج بمانم
از بین نبر بار دگر بال و پرم را
ای کاش که تاریک نباشد دل این مرد
نابود نکن در شبِ ذهنم قمرم را
شاید که اجل بی تو بیاید به حضورم
با چشم خودت کاش ببینی سفرم را
شاعر: مهدی ملکی الف
سخته واسم...برچسب : نویسنده : mahdimaleki بازدید : 41